بدون عنوان

توانایی های دخملی مامانی  

عزیز دل مامان، در اين صفحه هم مي خواهم كارهايي را كه ياد گرفتي تا امروز كه دیگه تقریبا نزدیک به ٢ سال داری  بنويسم، البته امروز ١٠ اسفند ٩٢ هستش.    اميدوارم همه آن يادم باشد. البته شايد به ترتيبي كه ياد گرفتي نباشد. ولي اينطوري مي خوام بگم كه خدا را شكر، دختر من، خیلی باههههههههووووووووووشههههههههههه، .

** از اعضای بدنت میتونی، چشم هات- پیشونی-ابرو- بینی - دندون-دهن- زبون - گوش- -موها- لپ -دست ها -پاها-ناف و جی جیهاتو نشون بدی-

وقتی ازت می پرسیم پاهات کوش؟ می گی " اینا" گوشات کوش؟ می گی " اونا"  ** عاشق مسواک زدن هستی و بسیار ماهرانه این کار رو انجام می دی.

** به محض زمین خوردن و درد گرفتن اعضای بدنت شروع میکنی به پا زدن به اون قسمت

** ** گرفتن گوشي براي الو الو گفتن كه كار هر روزه ات شده بود و البته دیگه قشنگ یاد گرفتی میگی الو ..... سنام ( سلام ) ..... هوبی ( خوبی ) ...

** خواندن كتاب وقتي كتابي دستت مي گرفتي شروع مي كردي به آواز خواندن و اَ  وِ ُ گفتن. عكس هاي كتاب را نگاه مي كردي و نهايتا پاره پاره كردن  البته ١٠ روزی هست که یاد گرفتی دیگه تمام صفحات کتابهاتو میگی اونم باد از خاله آمنه ( پرستار دخترم ) تشکر کنم که خیلی باهات کار میکنه تو خیلی عاشق سی دی نگاه کردن هم هستی تا اینکه از خواب بیدار میشی اولین کارت اینکه که بگی آمینه سی دی ........  

** رقصيدن  هم که دیگه نگو کافیه فقط یک اهنگ بذاریم شروع میکنی به رقصیدن که حرکات خیلی جالبی هم انجام میدی  ....

** همه چی رو می فهمی اخم میکنی و بعضی وقتها چپ چپ نگاهم می کنی. تازه گیها وقتی یه کاری میکنی که ما بهت میخندیم خیلی ناراحت میشی مثلا اون شب کفشهاتو که برای عیدت خریده بودم خودت میخواستی پات کنی که نمی تونستی هرچی هم خواهرجونت میگفت بده من کمکت کنم نمی دادی تا اینکه یه هو عصبانی شدی و به خواهرجونی گفتی بیشعله( یعنی بیشعور) وای نمیدونی ما ریسه رفتیم از گفتن تو

** بای بای میکنی تا بهت میگم بای بای کن بریم دردربای بای میکنی به در نیگاه میکنی و کاپشن سریع میپوشی و کفش به پا آماده برای رفتن ... 

** دخنر هنرمند من یاد گرفتی که نقاشی بکشی با نقاشی هات حرف میزنی به حساب خودت چشم چشم دو ابرو میکشی و ماهم  محکوم به ذوق کردن اون دوتا خطی هستیم که به حساب تو چشم و ابرو هستن . آمنه بهت یاد داده شیشه شیرت رو بکشی و پاکت آبمیوه و خیلی چیزای دیگه آخه آمنه جون نقاشیش خوبه ... 

** شبکه تلویزیون رو عوض میکنی درست مثل ادم بزرگها اونم یه دستی 

** امان از موقعی که ببینی لب تاپ روشن حس مالکیتت گل میکنه و زودتر از ما پشتش  و پدر کیبورد رو در می آری  قیافه خواهرجونت هم دیدنی میشه

** دستمال برمیداری و خونه رو تمیز میکنی

** وای یه چیزی جالب یه دونه جارو دستی داریم که تو اوایل خیلی ازش میترسیدی ولی الان تا یه چیزی میریزه روی زمین سریع میری اونو میاری و  به حساب خودت جارو میزنی

** از لحاظ حرف زدن هم خیلی کلمات رو میتونی بگی  

فدای اون همه هوش و ذکاوتت مادر بشه عزیزم

 و خیلی خیلی کارهای قشنگ و شرین و جذاب که زبان و بیان از گفتنش قاصره